هر انسانی یک داستانی دارد که ممکن است داستانش او را به چیزی گره بزند که بخشی از وجودش شود یا آرزویی را در ذهنش پرورش دهد که باید روزی به آن برسد. در این مطلب از بلاگ دلینو، داستان نوجوانی را میخوانیم که او را به رستوران آتیلا برگر رشت گره میزد. با ما در این داستان جذاب همراه باشید.
آتیلا برگر؛ سفری که از چلوکبابی شروع شد!
برای رفتن به دل داستان آتیلا برگر رشت باید ماشین زمان دلینو را نونوار کنیم، دستی بر سر و رویش بکشیم و به سال ۷۷ سفر کنیم. در این سفرمان میخواهیم همسفر زندگی نوجوانی 16 ساله در تهران شویم و سالبهسال با او پیش برویم تا به زمان حال برسیم.
این نوجوان 16ساله ما تصمیم میگیرد در کنار تحصیل، کار هم بکند. بهواسطه علاقه زیادش به آشپزی، در یک چلوکبابی مشغول به کار میشود. او به مدت سهسالونیم در این چلوکبابی کار کرد و علیرغم رضایت کارفرمایش تصمیم گرفت به رستورانهای دیگر برود و تجربههای بیشتری را کسب کند؛ چراکه هدف بزرگی را در سر میپروراند. اسم چلوکبابی آمد، شاید بد نباشد داستان جذاب و پرماجرای چلوکباب رفتاری، یکی از قدیمیترین چلوکبابیهای ایران را هم بخوانید.
از مهمانداری تا مدیریت!
او بعد از این چلوکبابی در رستورانهای بزرگ تهران کار کرد و کیسه تجربههایش را پر و پرتر کرد. تا اینکه در یکی از بهترین رستورانهای سلفسرویس ایران مشغول بهکار شد. همان طور که در تیتر این قسمت گفتیم او از مهمانداری شروع کرد و پلهپله رشد کرد و در قسمتهای مختلف این رستوران کار کرد و چموخم کار دستش آمد تا اینکه بالاخره بعد از مدیریت قسمتهای مختلف این رستوران به سرپرستی این مجموعه انتخاب شد.
مصاحبه شغلی خاطرهانگیز
همان طور که گفتیم این نوجوان داستان ما که حالا برای خودش جوان رعنایی شده، در رستورانهای مختلفی کار کرده. در یکی از مصاحبههای شغلی قبل از استخدامش، مدیر اجرایی رستوران از او یک سوال چالشی میپرسد تا ببیند چه مقدار به این شغل علاقهمند است:
«اگه به جایی برسی که برای خودت رستوران بزنی، این کار رو میکنی؟»
فکر میکنید جواب این جوان داستان ما چه بود؟ سینه را ستبر کرد، چهرهای مصمم به خود گرفت و جواب این سوال را در یک کلمه داد:
صددرصد!
به حقیقت پیوستن آرزو با شراکت پرماجرا!
این جوان داستان ما دیگر با تمام چموخمهای رستورانداری آشنا شده و بعد از این میزند در کار راهاندازی رستوران برای دیگران! چندین رستوران را راهاندازی میکند و در یکی از این راهاندازیها، فردی به او پیشنهاد میدهد که رستورانی را بهصورت شریکی راه بیندازند، آن هم در کجا؟ در شهر رشت!
او هم به این دعوت لبیک میگوید و کار را شروع میکنند. این تصمیم باعث شد تا به شهر رشت مهاجرت کند و در اینجا فعالیت کاریاش را ادامه دهد. اما این شراکت دوام چندانی ندارد ولی داشتن یک رستوران برای خودش، بذری بود که دیگر به یک درخت تنومد تبدیل شده است و حالا تصمیم میگیرد رستوران خودش را راهاندازی کند.
خوشی ناپایدار!
این جوان داستان ما، دیگر به مرز چهل سالگی و به اوج پختگی خودش رسیده است. تمام خودش میگذارد برای راهاندازی رستوران خودش و در نهایت در دیماه 98، آتیلا برگر رشت با مدیریت این جوان داستان ما آغاز به کار میکند.
او از راهاندازی رستوران خودش، سرخوش و سرمست است؛ اما زندگی ثابت کرده این خوشیها و سرمستیها ناپایدار است! دوماه بعد از افتتاح، سروکله کرونای لعنتی پیدا میشود و مثل داستان رستوران فیلیا آب سردی بر پیکره قهرمان داستان ما میریزد!
او مجبور میشود برای جبران بدهیها، پرداخت قسطها و اجاره، حتی ماشین زیرپایش را هم بفروشد و با دلی غمگین، هشت نیرویش را تعدیل کند. به نظر شما چه اتفاقی برای او و رستورانش میافتد؟ سفرمان را در زمان ادامه میدهیم تا سرنوشتش را ببینیم!
کم کردن وزن به میزان 13کیلوگرم!
روزگار سختی بر او میگذرد؛ از هر زاویهای که به ماجرا نگاه کنیم، میبینیم که او باید شکستش را قبول کند تا دست کرونا به عنوان پیروزِ این مبارزه بالا برود ولی همیشه قهرمانان داستان ما را به وجد میآورند و همان لحظهای که فکر میکنیم کارشان تمام شده، با هر زحمت و دردی که هست، دستشان را روی زانو میگذارند، بلند میشوند و دمار از روزگار شخصیت منفی داستان درمیآورند!
قهرمان داستان ما هم مثل بیشتر قهرمانهای داستانها بلند میشود و به مبارزه ادامه میدهد. یکماهونیم این مبارزه را ادامه میدهد و در این مبارزه، 13کیلوگرم وزن کم میکند و در نهایت پیروز میشود! روزی به او خبر میدهند که میتواند دوباره شروع کند.
آستینها را بالا میزند و دستی به سروگوش آشپزخانه رستورانش میکشد. مواد اولیهای که تاریخ انقضایشان گذشته است را دور میریزد و آن چیزهایی که لازم است را تهیه میکند و با بسمالله کار را دوباره شروع میکند!
خودم را به خودم ثابت کردم!
بعد از بازگشایی مجدد، روزی سهچهار سفارش دریافت میکرد. هر چند بعد از بازگشایی، ماه رمضان در پیش بود و قطعا سفارشها بهشدت کاهش مییافت ولی امید به آینده، چیزی بود که او را وادار میکرد به مسیر ادامه دهد. کمکم اوضاع بر وفق مرادش شد و آرامآرام به پرسنل مجموعهاش اضافه کرد.
شاید باورش برایتان سخت باشد، او با پشتکار و تجربه چندینوچندسالهاش کاری کرد که در همین مدت کوتاه و میشود گفت بعد از شکستن کمر رستورانش، در شب یلدای سال 1400، رستوران جدیدش را افتتاح کرد. رستورانی که از 60 متر به 200متر افزایش یافته بود و فضایش بزرگتر شده بود.
اما بزرگترین دستاورد این مبارزه چیز دیگری بود، اصلا بیایید بزرگترین دستاورد این قضیه را از زبان خودش بشنویم:
«این قضیه باعث شد، خودم رو به خودم ثابت کنم!»
چند داستان جذاب در دل آتیلا برگر
در دل هر مکانی، داستانهای مختلف پنهان شده است. قرار است با هم چند داستان را از دل صندوقچه آتیلا برگر بیرون بکشیم و با هم بخوانیم و بشنویم:
شام آخر!
داستان این شام آخر ما با داستان تابلوی شام آخر متفاوت است. داستان ما، داستان شام آخر یک خانواده است. خانوادهای که میخواستند به دخترشان به آن سر دنیا بپیوندند و برای همیشه از ایران مهاجرت کنند. پس تصمیم میگیرند برای آنکه آخرین شامشان در ایران رویایی و خاطرهانگیز باشد، آخرین شامشان در ایران را در رستوران آتیلا برگر، دور هم میل کنند.
نگرانی همسرِ خانمِ باردار!
روزی که این جوان داستان ما در رستوران بود، مردی که استرس و استیصال از سر و رویش میبارید به آتیلا برگر آمد و با حالتی نگران از او پرسید:
من شنیدم غذاهای آتیلا برگر از بقیه رستورانها سالمتره؛ خانمم بارداره، میتونم مطمئن باشم؟
او در جواب این مرد میگوید:
من حتی زمانی که خانم خودم باردار بود، از غذاهای خودمون براش میبردم خونه!
مرد برای خانمش، برگری از برگرهای آتیلا را سفارش میدهد و بعد از آن، آن خانم و آقا مشتریهای پروپاقرص آتیلا برگر میشوند! راز سلامتی غذاهای آتیلا را جلوتر میگوییم!
سفارش از آتیلا برگر؛ قسمت خوشمزه ماجرا!
وقت آن است درباره غذاها و مواد اولیهای که آتیلابرگر استفاده میکند، صحبت کنیم. چند دانستنی جالب در این قسمت وجود دارد که چند مورد آن را با هم مرور میکنیم:
- تهیه مواد اولیه بهطور معمول بهصورت روزانه انجام میشود؛
- 70درصد ادویههایی که در غذاها استفاده میشود از خارج از کشور تهیه میشود؛
- هر سهروز یکبار روغنها را تعویض میکنند و این راز شفافیت سوخاریهای آتیلا برگر است!
- از روغنهای حلبی استفاده نمیکنند و از روغنهای سرخکردنی که در منازل استفاده میشود برای طبخ غذاهایشان استفاده میکنند.
- فقط از گوشت گوساله نر محلی برای برگرها و غذاهایشان استفاده میکنند؛
- فقط و فقط از گوشت گرم استفاده میکنند و به هیچ عنوان از گوشت یخزده استفاده نمیکنند.
چی سفارش بدیم؟
اگر برای اولینبار میخواهید از آتیلا برگر سفارش دهید، توصیه میکنیم حتما از برگرهایش امتحان کنید، چراکه برگرهایش، یکسروگردن از بقیه غذاهایش بالاتر است.
- اگر به دنبال یک برگر سبک هستید، کلاسیک برگر مناسب شماست.
- اگر دنبال کمی هیجان بیشتر هستید، ماشروم برگر یا چیزبرگر میتواند همان چیزی باشد که دنبالش هستید.
- اگر به دنبال آن هستید که در یک برگر چند طعم را امتحان کنید، آتیلابرگر را از دست ندهید.
در پیتزاها هم، پیتزای قارچ و گوشت آتیلا برگر میتواند گزینه مناسبی باشد.
چطور سفارش دهیم؟
فرقی نمیکند ساکن شهر رشت باشید یا برای سفر به این شهر رفته باشید. میتوانید از سایت و اپلیکیشن دلینو یا سایت اختصاصی آتیلا برگر رشت، غذای مورد نظرتان را سفارش دهید. برای این کار میتوانید روی بنر زیر کلیک کنید تا بهطور مستقیم به سایت این رستوران منتقل شوید.
لُبِّ کلام
با هم داستان و سرگذشت منحصربهفرد آتیلا برگر رشت و موسسش را خواندیم و شنیدیم؛ از کیفیت غذاها و بهترین غذاهایش آشنا شدیم. البته میتوان گفت برگرهای آتیلابرگر از این سرنوشت هم جذابتر هستند! پس معطل نکنید و خودتان، خانواده یا دوستانتان را یک شام یا ناهار حسابی مهمان کنید و حسابی لذتش را ببرید.
اگر تجربهای از آتیلا برگر رشت دارید، سروپا گوشیم و منتظر شنیدن تجربهتان در قسمت کامنتها هستیم.