در مطلبهای قبلی پای داستانهای جذاب و شنیدنی رستورانهای مختلف نشستیم. اینبار به سراغ داستان رستوران ایتالیایی ژمیس رفتهایم و قرار است داستانهای جذاب آن را بشنویم و بخوانیم. با ما در این مطلب از بلاگ دلینو همراه باشید.
شروع ماجرا رستوران ژمیس
طبق عادت همیشگیمان در معرفی و روایت داستانِ رستورانها، سوار ماشین زمان دلینو میشویم. امیدواریم از سفرهای قبلی که در دلِ داستانِ مجموعۀ پروتئین امیر داشتیم لذت برده باشید. اگر آمادهاید، ماشین زمانمان را روی سال ۹۴ تنظیم میکنیم و به این تاریخ میرویم.
همهچیز از آن روزی شروع شد که پسر پیش پدرش میرود و ایدهاش را با او مطرح میکند. ایدهای که جسورانه و پرریسک است! پسر از کودکی علاقه زیادی به آشپزی داشت و در نوجوانی و جوانی رستورانداری، رویای شبوروزش شده بود. شاید متوجه شده باشید این پسر داستان ما، چه ایدهای را با پدرش مطرح کرده است! بله! آن ایده، چیزی جز راهاندازی رستوران خودش نیست.
تحقیق و آزمون و خطا
پدر که همیشه پشتیبان پسر بود، به پسر برای اجرایی شدن ایدهاش یا بهتر بگوییم برای رسیدن پسر به رویای کودکیاش کمک میکند. آنها آستینها را بالا میزنند و شروع به تحقیقات گسترده در این زمینه میکنند تا ببینند برای راهاندازی رستوران چه باید بکنند و به چه چیزهایی نیاز دارند.
پدر هم تجربیات چندینوچندسالهاش در حوزه نشر را پای این تحقیقات میگذارد. آنها غذاهای مختلف را تست میکنند، با سرآشپزهای مختلف وارد مذاکره میشوند و در نهایت با یک سرآشپز ماهر به توافق میرسند. در همین حین هم برای گرفتن مکانی برای رستوران، محلهای مختلف را ارزیابی و مشاور املاکیهای زیادی را زیرورو میکنند.
بستن منوی رستوران!
در آخر مکانی برای رستوران ایتالیایی بیاسمشان انتخاب میکنند (یادتان هست که در زمان سفر کردهایم و هنوز قبل از نظر زمانی قبل از افتتاح رسمی ژمیس هستیم!). در یک ماه مانده به افتتاح رسمی رستوران، با سرعت و دقت بیشتری غذاهای مختلف را تست میکنند تا بتوانند لحظات نابی را برای مشتریانشان رقم بزنند و برای منوی رستوران ایتالیاییشان غذاهایی عالی با رِسِپیهای (روش تهیه یا دستور پخت انواع غذا، نوشیدنی، دسر و سالاد) مخصوص و منحصربهفردی را انتخاب کنند. بهقولی منوی رستوران را با سرآشپز حرفهایشان میبندند.
اسم ژمیس از کجا آمد؟
انتخاب اسم ژمیس برای رستوران، داستان جالبی دارد. پدر و پسر به دنبال اسمی تککلمهای بودند که راحت تلفظ شود و راحت بر زبان بچرخد و هم معنی مناسبی داشته باشد. در زمستان سوزناک 94 یعنی زمانی که در حال بازسازی و آمادهسازی مکانی که برای رستوران اجاره کرده بودند، بحث انتخاب اسم داغ شده بود.
در همین گیر و دار بودند که طراح دکوراسیون داخلی رستوران در همان حین که مشغول طراحی و اجرا بود، اسمی را پیشنهاد میدهد و آن اسم، ژمیس بود که نام نوعی درخت و میوه طبیعی است. احتمالا برای شما هم پیش آمده است که دنبال چیزی هستید و هر چه تلاش میکنید آن را پیدا نمیکنید تا اینکه آن را در جایی که فکرش را هم نمیکنید، پیدا میکنید. اسم ژمیس هم به همین شکل پیدا شد.
آقای ایرانی، خانم سوئیسی!
در همان دورۀ یکماهه که در حال بستن منو بودند، آقایی از جلوی رستوران رد میشود و از آنها میپرسد که اینجا قرار است چه چیزی باز کنید؟ پدر داستان ما، با زیرکی او را به داخل رستوران میکشد و از او میخواهد پیتزا و سالاد ژمیس را تست کند. او بعد از تست غذا میگوید:
«من فکر نمیکردم، قراره رستورانی با غذایی به این خوشمزگی اینجا افتتاح بشه!»
همین اتفاق باعث شد تا این آقا، مشتری دائمی ژمیس شود. نکته جالب این ماجرا آنجاست که همسر این آقا، اهل کشور سوئیس بود و بهواسطه مشتری پروپاقرص شدنشان، هر زمانی که از این کشور برایشان مهمان میآمد؛ حداقل یکبار از آنها در رستوران ژمیس پذیرایی میکردند!
افطاری سلطان میگو در رستوران ژمیس
بعد از مدتها تحقیق، تلاش و بالاوپایین شدن، رستوران ژمیس در اردیبهشت 95 افتتاح شد. اما در حوالی خرداد و تیر همان سال که مصادف با ماه رمضان بود، اتفاق بامزهای افتاد. آقایی وارد رستوران شد و گفت که میخواهد در ژمیس افطاری بدهد و رستوران باید نیمساعت قبل از اذان مغرب تا ساعت 10شب دربست در اختیار مهمانهای او باشد.
پدر و پسر داستان ما کمی نگران این بودند که مشتریهایی دیگر ناراحت شوند ولی در نهایت این موضوع را قبول میکنند. آن آقا، تولیدکننده میگو بود و میگوهای افطاری را خودش برای رستوران تامین کرد ولی مابقی ماجرا را تمام و کمال به عهده رستوران گذاشت. رستوران ژمیس در آن شب، به بهترین نحو ممکن از 80 مهمان آن آقا میزبانی کرد؛ بهطوری که چند نفر از مهمانهای آن شب، مشتری همیشگیاش شدند.
شریک یا رفیق؟
بعد از گذشت مدتی، پسر داستان ما، بیشتر کارهای رستوران را در دستش میگیرد و حضور پدرش در رستوران کمرنگ میشود و از طرفی هم تعداد مشتریان روزبهروز زیاد میشد. در اینجا بود که به فکر یک شریک و همکار تازهنفس افتادند.
پسر داستان ما موضوع را با علی، صمیمیترین دوستش مطرح میکند و او هم با مشورت و همراهی پدرش، این چالش را میپذیرفت تا در کنار رفاقت، شراکت هم داشته باشند. شراکت این دو دوست، رستوران ژمیس را به موفقیتهای زیادی رساند که به چشمههایی از آن در ادامه اشاره میکنیم.
سرو پیتزای ژمیس بر فراز آسمان اوکراین!
یکی از مشتریان رستوران ژمیس خاطرۀ جالبی دارد. این مشتری ژمیس، خلبان هواپیما است؛ اصلا بگذارید این خاطرۀ بامزه را از زبان خودش بشنویم:
«من غذا ژمیس را با خودم به پروازهایی که دارم میبرم و به مهماندار میگم اون رو گرم کنه. یادمه پیتزای ژمیس رو تو آسمون اوکراین خوردم.»
صفهای طولانی مشتریان!
شاید حتی خود این دو دوستِ داستان ما، فکرش را هم نمیکردند، غذاها و رستورانشان با این حجم از استقبال روبهرو شوند. در همان سال اولی که شروع به کار کردند، وِیت میشدند (وِیت شدن: در صف ایستادن مشتریان برای ورود به رستوران به دلیل پر بودن سالن رستوران از مشتری) و مشتریان در صفهای حتی دوساعته میایستادند تا بتوانند طعم غذاهای ناب ژمیس را بچشند.
در سال 96 کاروکاسبی به حدی سکه شد که در سه روز آخر هفته، حتی در ظهرها هم ویت میشدند و مشتریان بایستی در صف میایستادند. بهطور قطع تمام این اتفاقها بهواسطه غذاهای خوشمزه و طعمهای منحصربهفرد و دلچسبی است که ژمیس ارائه میدهد.
آبنبات چوبی به اسم بچهها به کام بزرگترها!
با ورود علی به ژمیس، کارهای مارکتینگ سروشکل جدیتری به خود گرفت و بهطور جدی برای سرزبان افتادن ژمیس، کارهای زیاد و جذابی انجام دادند. یکی از این کارها این بود که در کنار صورتحساب به تعداد افراد بزرگسال، آدامس تریدنت و به تعداد کودکان، آبنباتهای چوبی بیگبوم بر سر میز مشتریان میرفت. البته این آبنباتها بیشتر به کام بزرگترها میشد و آنها بیشتر طالب آن بودند.
کرونای لعنتی؛ مالک ناقلا و داستان غمانگیز بستن رستوران!
کسبوکارها با مشکلهای زیادی دستوپنجه نرم میکنند و جادۀ کسبوکار همیشه برایشان هموار نیست. بالا و پایینهای زیادی را میبینند و در ایران هم تا بخواهید با دستاندازهای مختلف روبهرو میشوند که خیلیها عطای کسبوکار را به لقایش میبخشند.
اگر از مانعها و دستاندازهایی که ادارهها و سازمانهای دولتی ایجاد میکنند بگذریم، کرونا ضربه سختی به کسبوکارها، بهخصوص کسبوکارهای مرتبط با صنعت غذا زد. رستوران ژمیس هم از این قاعده مستثنی نبود و در سالن رستورانی که باید برای ورود به آن باید صف میایستاد، دیگر پرنده پر نمیزد.
البته آنها تهدید را به فرصت تبدیل کردند و ظرفیت سرویس بیرونبرشان را افزایش دادند. اما کرونا از یک سو و اذیتها و درخواستهای نابجای مالک برای افزایش اجاره از سوی دیگر، باعث میشد که دیگر دخل و خرج با هم نخواند. بعد از کشوقوسهای زیاد، این دو دوست، تصمیم سختی گرفتند و رستورانی که مثل فرزندشان بود را در مرداد 1400 تعطیل کردند. ژمیسی تعطیل شد که یک زمانی، 35 کارگر بهطور مستقیم از آن نان میخوردند؛ حالا افراد غیرمستقیم که به این واسطه نانی درمیآوردند بماند.
بیتابی و راهاندازی مجدد!
بعد از تعطیلی رستوران، دو دوست تا مدتها ناراحت بودند و دستودلشان به کار دیگری نمیرفت؛ هر چه باشد زحمت چندسالهشان از دست رفته بود. حدود پنجماهی که از تعطیلی گذشت، فکر بکری به ذهنشان خطور کرد. از آنجایی که کرونا رفتار خرید مردم را تغییر داده بود، تصمیم گرفتند دوباره برند ژمیس را زنده کنند و با استراتژی دیگری به میدان برگردند.
اینبار به سراغ مکانی کوچکتر میروند ولی دیگر در این مکان، اثری از میز و صندلی برای پذیرایی از مشتریها نبود. آنها تصمیم گرفتند ژمیس بهصورت بیرونبر به فعالیتش ادامه دهد تا در آینده نزدیک در جایی بزرگتر از مشتریهایشان پذیرایی کنند.
در ابتدا از پلتفرمهای واسطه سفارش آنلاین غذا استفاده کردند ولی در ادامه متوجه شدند که بهتر است سایت و پلتفرم سفارشگیری خودشان را داشته باشند. برای اینکار به سراغ برند وندو رفتند تا برای آنها با اسم و سایت خودشان، پلتفرم اختصاصی سفارش آنلاین غذا را راهاندازی کند.
در نهایت در مدت زمان کوتاهی این اتفاق میافتد و شعبه آنلاین ژمیس هم راهاندازی میشود تا ژمیس به مشتریانش نزدیکتر و بهتر خدماترسانی کند.
عصبانیت مشتری قدیمی!
چندماه پس از افتتاح مجدد اتفاق جالبی میافتد. علی یا همان رفیق صمیمی داستان ما، جلوی در رستوران ایستاده بود که آقا و خانمی با سرعت به سمت او میآیند و وقتی به او میرسند، آن آقا با حالتی عصبانی به او میگوید: «معلوم است کجا هستید؟ یکسال است دنبال شما میگردیم!»
علی بهواسطه اینکه با مشتریان، ارتباط بیشتری داشت و اکثر مشتریهای ژمیس را میشناخت، متوجه میشود که او از مشتریهای قدیمی ژمیس است. اصلا بگذارید از اینجا به بعد ماجرا را از زبان خود آن آقای عصبانی بشنویم:
«بعد از اینکه رستوران ژمیس تعطیل شد، خیلی دنبال شما گشتیم و از هر کسی سوال میکردیم، کسی نمیدونست کجا رفتید. تا اینکه امروز همسرم گفت بذار تو اینترنت جستوجو کنیم. بعد از جستوجو به اینجا رسیدیم و اولش فکر کردیم از اسم شما استفاده کردند تا اینکه شما رو جلوی در دیدیم. اصلا معلوم هست کجایید؟ چرا دوباره سالن باز نمیکنید؟»
سفارش از رستوران ژمیس؛ چی و چطور؟
قبل از اینکه پیشنهادمان برای سفارش از این رستوران را بگوییم، چند نکته جذاب در مورد غذاهای این رستوران را برایتان تعریف میکنیم:
- این رستوران هم مانند رستوران هورسان بیسترو، خمیر پیتزایش را خودش درست میکند. طعم، عطر و تازگی این خمیر، هوش از سر مشتریان ژمیس میرباید.
- اگر بگوییم سسهای این رستوران، با روح و روانتان بازی میکند، اغراق نکردهایم! فرمول سسهای ژمیس مثل فرمول نوشابه کوکاکولا در گاوصندوق نگهداری میشود؛ البته این گاوصندوق در سینه سرآشپز ژمیس قرار دارد!
- عطر و طعم نان برگرهای ژمیس هم دستکمی از عطر و طعم خمیر پیتزایش ندارد و مزۀ برگرها را چندپله بهتر کرده است.
پیتزای ژمیس
اگر اهل پیتزا باشید، نباید پیتزا بلوبیف ژمیس را از دست بدهید. شاید برایتان جالب باشد که رستورانهای دیگر از روی دست ژمیس مشق برداشتند و پیتزای بلوبیف را وارد منوی خودشان کردند!
پاستای ژمیس
برای طرفدارهای پاستا هم شگفتانهای به نام پاستای آلفردو در منوی ژمیس یافت میشود. البته درگوشی میگوییم که دیگر پاستاهای این رستوران را امتحان کنید و از آنها لذت ببرید.
برگر ژمیس
برگرخورهای حرفهای میدانند که گوشت دستساز یک چیز دیگر است؛ بهخصوص اگر گوشت گوساله باشد! اگر شما هم وقتی برگر میبینید، چشمهایتان قلبی میشود، برگر مخصوص ژمیس منتظر شماست؛ آن را زیاد منتظر نگذارید!
شگفتانۀ ویژه ژمیس!
یکی از بزرگترین شگفتانگیزهای منوی ژمیس را میتوان، سالاد سزار با فیله سوخاری دانست! این سالاد به همراه سس سزار ژمیس حسابی از شما دلبری میکند و اگر یکبار آن را امتحان کنید، مشتری پروپاقرصش میشوید!
لُبِّ کلام!
رستوران ایتالیایی ژمیس و غذاهایش عطر و طعم منحصربهفرد و وسوسهانگیز خودشان را دارند و هر کسی یکبار از غذاهایش امتحان کرده؛ خاطرخواه ژمیس شده است. این چیزی که گفتیم فرضیه نیست بلکه نظریهای است که با نظر تعداد زیادی از مشتری، اثبات شده است. میگویید نه؟ یکبار امتحان کنید!
اگر هم از مشتریهای ژمیس بودید و هستید، نظرتان را در مورد غذاهایش بگویید تا به دیگران در انتخابشان کمک کنید. در قسمت کامنتها منتظرتان هستیم.